●باورها و تاثیر باورها در زندگی:
قانون زندگی قانون باورها و لیاقت هاست.
باور ذهنیتی است که در فکر ما و ضمیر ناخودآگاه ما وجود دارد و نوعی نمایش ذهنی از یک نگرش مثبت یا منفی در انجام تمام کارهای مختلف است . انسانها چیزی را باور میکنند که با ذهن و تفکراتشان در تضاد نباشد و به همین دلیل است که یک باور غلط باعث ایجاد چندین باور غلط دیگر می شود. پس به هر چیزی اعتقاد عمیق و قوی داشته باشیم باور ما را تشکیل میدهد.
باورها به دو دسته باور های مثبت و سازنده و باورهای منفی و محدود کننده(ناتوانی،ناامیدی،بی ارزشی،کم ارزشی،بی هدفی) تقسیم میشوند و در همه انسانها هر دو باور مثبت و منفی وجود داشته و درصد این باورها در افراد مختلف متفاوته.
زندگی بازتابی از باورهای ماست. تمام اتفاقات زندگی و شرایط زندگی مان و آدمهائی که باهاشون برخورد میکنیم و ایده هائی که به ذهنمان میاد و موقعیتهائی که باهاشون روبرو میشویم تماما از باورهایمان نشات میگیرند. تمام اتفاقات توسط خودمان بوجود میاد.
●مدارها و درآمدها در آن مدار:
همه ما در یک مداری هستیم و در آن مدار زندگی میکنیم و درآمدمان طبق اون مدار ثابته، اگه تغییر کنیم و باورهایمان را تغییر بدیم، مدارمان هم تغییر میکنه، در نتیجه درآمدمان تغییر میکنه.
●چطور مدارمان را تغییر بدیم؟
با باورهایمان

جهان آنچه را باور داریم به ما ثابت میکنه، اگه باور داشته باشیم پول درآوردن آسونه ،جهان ثابت میکنه پول درآوردن آسونه،اگه باور داشته باشیم میتوانیم ، جهان ثابت میکنه میتوانیم و ….( جهان هر کسی با دیگری فرق داره )
اگر جهان تو برات ثروت نمی آفریند بدون ذهنت و باورات ایراد دارد و در مدار دلخواه نیستی، مدارت را عوض کن تا جهانت عوض بشه.
یکی میاد میگه من در فلان کار ورشکست شدم فکر نکن تو هم ورشکست میشی، شغل و کسب و کارت مهم نیست مداری که داخلش هست باعث بدبختی و ورشکستگی اون شده ، تو روی خودت کار میکنی و مدارت با اون فرق داره.
به همین دلیل وقتی کسی بهت میگه اوضاع خرابه، کساده، تورمه، تحریمه،مریضیه،… نباید بهش توجه کنی، چون مدار اون و نتایج اون با مدار و نتایج تو فرق داره،
به حرف بقیه که در مورد بدبختی،فقر، بیچارگی … میگن توجه نکن، نتایج اونا مال خودشونه و نتایج ما هم مال خودمونه، اگه توجه کنی باور میکنی و وارد زندگیت میشوند، اونا میتونند مدارشون را عوض کنند.
افراد فقیر و شکست خورده همشون یه تصویر واحد را میبینند که : پول درآوردن سخته، دزد زیاد شده، پول دست مردم نیست، کار و کاسبی کساده،ما در دوران رکود زندگی میکنیم، تورم شدیده، زندگی سخته،….
آدمای ثروتمند مثل هم فکر میکنند و همه میبینند : کسب و کار خوبه، موقعیتهای پولساز هر روز بیشتر میشه، آدمای ثروتمند آدمای خوب و شریفی اند و کمک میکنند برای پیشرفت ،
…
پس باورهای هر کسی به او میگوید چطور انسانی هست و چه زندگی دارد و آینده اش چطور خواهد بود؟
باورهای ثروت آفرین ثروت ایجاد میکند و باورهای فقر آفرین فقر ایجاد میکند.
………………………………
●باورها چطور ساخته میشه ؟
تکرار مداوم افکار به شکلهای مختلف باورهای ما را میسازه.
شما آنچه را که می بینید باور نمی کنید ، بلکه آنچه را که باور میکنید می بینید.
●باورها از کجا و چطور بوجود میایند؟
باورهای ما از همان کودکی آرام آرام شروع به ساخته شدن میکند و توسط خانواده( پدر،مادر،پدربزرگ،مادربزرگ،خواهر،برادر) ، فرهنگ ، مذهب و دین ، دوستان ، معلمان و مربیان ، رسانه ها (تلویزیون ،ماهواره، رادیو،شبکه های اجتماعی ) ، … ایجاد میشه.
از همان کودکی وقتی بچه هرکاری انجام میدهد پدر و مادرش به او میگویند که این کار خطرناکه،اونو انجام نده،اینو انجام بده،سراغ فلان چیز نرو،با پولت ریسک نکن، … و دائما میخوان ئداخل یک چارچوب باشه تا خودشون امن باشند و هم اون امن باشه و حی بهش از انجام کارها نهی اش می کنند و یاد میگیره که از ناشناخته ها بترسه و در چارچوب حرکت کنه و چیزهای جدید را تجربه نکنه و سراغشان نره .
اما وقتی خانواده ای باور قدرتمند کنند داره و بچه میبینه پدرش راحت پول درمیاوره و زندگی خیلی راحته و … و اینها را میبینه ، پس اینها را باور میکنه.
وقتی دانشآموزی در کلاس به هر دلیلی نمی تواند به سؤالات معلم جواب بدهد و مربی و یا معلمش به او بگوید که تو احمق و کودن و بیسواد هستی و هیچ چی نمی شوی! و بارها این جمله را برای آن دانش آموز تکرار میکند و او را ناتوان و ضعیف ساخته و باعث میشود از تمام توان و قدرت خود برای یادگیری استفاده نکند و فکر می کند اینطور هست و تکرار این جمله سنگین روی آن کودک و دانش آموز اثر گذاشته و باور او را می سازد و آینده و زندگی او را تباه می کند.
- باورهای ما فرکانسهائی را به جهان هستی ارسال میکنه که اتفاقات مشابه با جنس باورهایمان را بوجود میاورد.
- اگر باور ما این باشه که اوضاع خرابه و پول دست مردم نیست، خواهیم دید مشتری نداریم، اما در همان حال مغازه بغل ما کلی مشتری داره چون باورش با ما فرق داره.
- یه سریها در همه شرایط بد اقتصادی ، شرایط خوب اقتصادی، تحریم، تورم، بالا یا پائین آمدن دلار و … ثروتمند میشوند چون باوراش را تغییر داده اند و در مدار ثروت قرار گرفته اند و هر چقدر همه چیز عوض بشه اونها باز ثروتمند تر میشوند و ذهنیت ثروتمند دارند.
توصیه می کنم حتما روی کلیک کنید.
داستان اول در مورد فالکونها :
فالکونها یه گروه انگلیسی بودند که برای اولین بار قطب جنوب را کشف کردند و متشکل از 12-13 نفر بودند و وقتی وارد قطب جنوب شدند تمام غذاها و امکاناتشان( لوازم، لباسهای گرم و وسایل گرمایشی و حیواناتشان را که در سفرشان از آنها کمک
میگرفتند ) را از دست داده بودند.
آنها حتی غذای کافی نداشتند که بتوانند زنده بمانند و دوام بیاورند. بااینحال چیزی در وجود این افراد موج میزد که باعث میشد که به زنده ماندن خودشان باور داشته باشند. آنها باور داشتند که افرادی برای پیدا کردن شان خواهند آمد و بالاخره نجات
پیدا خواهند کرد و در دل شان امیدوار بودند که از آنجا زنده بیرون میروند. همچنین به خاطر اینکه قطب جنوب را کشف کرده بودند، مدام شادی و خوشحالی میکردند و به خاطر اینکه اولین گروهی هستند که وارد قطب جنوب شدهاند، به خودشون افتخار
میکردند.
آنها باور داشتند که نجات پیدا می کنند، با اینکه چیزی برای خوردن و گرم کردن خود نداشتند و فقط باور داشتند که نجات پیدا میکنند و در دمای منفی ۲۵ درجه سانتیگراد به مدت 12-13 روز زنده ماندند!!!
شاید تصور این موضوع غیرقابل باور باشد که انسان بتواند بدون خوراک و لوازم گرمایشی در دمای منفی ۲۵ درجه و به مدت 12-13 روز زنده بماند، اما برای فالکونها این موضوع به یک باور تبدیل شده بود و این باور آنها، باعث زنده ماندنشان در این مدت
بود، اما پس از گذشت این مدت که بدون آب و غذا بودند ،جسمشان اجازه نداد بیشتر دوام بیاورند و شرایط طاقت فرسای قطب جنوب باعث مرگشان شد.
داستان موش ها و امیدواری:
دانشمندان تعدادی موش را داخل یک استخر آب انداختند. این موشها فقط 15-17 دقیقه توانستند زنده بمانند و در نهایت خفه شدند و مردند !!!
دوباره دانشمندان همین آزمایش را بر روی موشهای دیگری انجام دادند و اونها را به داخل همان استخر انداختند ( چون می دانستند موشها 15-17 دقیقه بعد خواهند مرد) تمامی موشها را قبل از این دقیقه(یعنی قبل از دقایق 15 ) که داشتند مقاومت
میکردند و در حال مرگ بودند را نجات دادند و همشون زنده ماندند!!!!
بعد از چندین هفته همون موشهائی که زنده مونده بودند را مجدد به استخر انداختند !!!!!
حدس بزنید چه اتفاقی افتاد و این بار موشها چند دقیقه زنده ماندند؟
بین 26 تا 28 ساعت طول کشید تا آنها مردند.
آنها تا لحظه آخر امیدوار بودند و مقاومت میکردند به این امید که دوباره دستی خواهد آمد و نجاتشون خواهد داد که تونستند این همه ساعت طاقت بیاورند.
امید در زندگانی آنقدر اهمیت دارد که بال برای پرندگان .انسان به امید زنده است و دنیا به امید برپاست .
در تحقیق علمی که انجام شده متوجه شدند انسان میتونه بدون آب حدودا تا 7روز زنده بمونه و بدون غذا هم تا 40 روز ولـــــی بدون امیــــــــد هرگز زنده نمی مونه ( و ناامیدی بزرگترین اسلحه شیطانه و هرگز اجازه ندیم اسلحه شیطان پر
بشه و ما را ناامید کنه )
حضرت علی (ع) می فرمایند : آنچه قبل از مرگ انسان را می کشد ناامیدی است.
پائولو کوئیلو میگوید: اکثر آدما در 30 سالگی می میرند و در 80 سالگی دفن می شوند.
داستان سوم داگلاس مارسون و بیش از ۵۰۰ کیلومتر در عمق قطب شمال:
در سال ۱۹۱۲ میلادی، سه دانشمند استرالیایی برای یک سفر تحقیقاتی-اکتشافی به قطب شمال رفتند. در راه بازگشت یکی از آن ها همراه با سورتمه و بخش زیادی از تجهیزات و ذخیره غذایی شان به درون یک شکاف یخی سقوط کرد و جان داد.
برای بازگشت به پایگاه، دو دانشمند باقیمانده مجبور بودند بیابانی یخ زده به طول ۵۰۰ کیلومتر را بپیمایند. آن ها تنها برای یک سوم از مسیر خود آذوقه داشتند. از این رو مجبور شدند که سگ هایشان را کشته و آن ها را بخورند. یکی از آن ها در طول مسیر
به دلیل گرسنگی و خستگی جان داد و دیگری نیز وضع خیلی بدی داشت (گرسنگی، کمآبی و سرمازدگی شدید فرسوده شده بود ، همچنین انگشتانش از سرما یخ زده و سیاه شده بودند، موها و پوستش می ریخت، پایش به شدت خونریزی داشت و
زخم هایش عفونت کرده بود)، اما ناامید نشد و باور داشت و امید به زندگی باعث گردید به راه خود ادامه دهد و حدود 32 روز به پایگاه رسید، وقتی که به پایگاه رسید خبر بسیار بدتری در انتظارش بود.
کشتی که قرار بود او را با خود به استرالیا بازگرداند ۵ ساعت قبل از رسیدن او به پایگاه آن جا را ترک کرده بود و او چاره ای جز انتظار به مدت ۱۰ ماه دیگر برای بازگشت کشتی و رفتن به خانه نداشت. نام این مرد داگلاس ماوسون بود.( زمین شناس ،
شیمی دان)کنار آمدن با هر مسائل و چالش ها و مشکلات و تلاش برای حل آنها در هر شرایطی ممکن است. تنها چیزی که باید به آن تکیه داشته باشید باور خودتان و توانایی هایتان و امیدواری است.
…………………………………………………………………………………………………………………………………………………..
چه فکر کنید، میتوانید و چه فکر کنید، نمیتوانید در هردو صورت حق با شماست.
دوستان عزیزم، لطفا نظرتون را در مورد این مقاله بنویسید .بی صبرانه منتظر خواندن نظرات و تجربیات شیرین شما دوستان و عزیزان هستم.
پسورد فایل : گزارش خرابی لینک
دیدگاهتان را بنویسید